خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موفقیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موفقیت
مترادف و متضاد
توفیق، بهرهمندی، پیروزی، توفیق، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، کامکاری ≠ ناکامی
برابر فارسی
پیروزی، کا میاب
دیکشنری
achievement, success, victory
-
جستوجوی دقیق
-
موفقیت
لغتنامه دهخدا
موفقیت . [ م ُ وَف ْ ف َ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) توفیق . کامیابی . کامروایی . کامرانی . دست یابی به آرزو یا انجام دادن کاری . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به توفیق شود.
-
موفقیت
واژگان مترادف و متضاد
توفیق، بهرهمندی، پیروزی، توفیق، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، کامکاری ≠ ناکامی
-
achievement
موفقیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] به انجام رساندن کار و رسیدن به هدف معین و موفقیت در کسب دانش
-
موفقیت
فرهنگ واژههای سره
پیروزی، کا میاب
-
موفقیت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
achievement, success, victory
-
موفقیت
دیکشنری فارسی به عربی
ازدهار , انجاز , ضربة , نجاح
-
واژههای مشابه
-
achievement motive
انگیزۀ موفقیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نیاز فرد برای غلبه بر موانع و چالشهای دشوار
-
achievement test
آزمون موفقیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] آزمونی استاندارد برای سنجش سطح فعلی مهارتهای آزمودنی یا دانش او در یک موضوع خاص
-
achievement age
سن موفقیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] رتبهبندی مهارتهای یک فرد با سن تقویمی خاص که بهصورت هنجار یا استاندارد سنجیده میشود
-
عدم موفقیت
فرهنگ واژههای سره
ناکام
-
موفقیت نسبی
فرهنگ واژههای سره
کمابیش پیروز
-
عدم موفقیت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
failure, reverse
-
شانس موفقیت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
fighting chance, prospects
-
امکان موفقیت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
viability