خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مولود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مولود
/mo[w]lud/
معنی
۱. زاییدهشده؛ فرزند.
۲. [مجاز] نتیجه.
۳. (اسم مصدر) تولد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حاصل، زاده، زاییده، محصول، نتیجه، ولید
۲. تولد، ولادت
برابر فارسی
فرزند، فرزاد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مولود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مَولود، جمع: موالید] mo[w]lud ۱. زاییدهشده؛ فرزند.۲. [مجاز] نتیجه.۳. (اسم مصدر) تولد.
-
مولود
واژگان مترادف و متضاد
۱. حاصل، زاده، زاییده، محصول، نتیجه، ولید ۲. تولد، ولادت
-
مولود
فرهنگ نامها
(تلفظ: mo(w)lud) (عربی) آن که به دنیا آمده ، زاده شده ، فرزند ؛ تولد ، میلاد ؛ (به مجاز) نتیجه ، حاصل ؛ (در احکام نجوم) زمان تولد .
-
مولود
لغتنامه دهخدا
مولود. [ م َ ] (ع ص ) زاده . (منتهی الارب ). زاییده شده . ج ،موالید. (ناظم الاطباء) (المنجد). زاده . متولدشده . به وجودآمده . زاییده شده . (یادداشت مؤلف ). || پدیدآمده . ایجادشده . پیداآمده . (یادداشت مؤلف ).- سه مولود ؛ موالید سه گانه . مولود جماد...
-
مولود
فرهنگ واژههای سره
فرزند، فرزاد
-
مولود
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) زاییده شده . ج . موالید.
-
مولود
دیکشنری فارسی به عربی
ابن
-
واژههای مشابه
-
مَوْلُودِ
فرهنگ واژگان قرآن
طفل - نوزاد
-
مولود شدن
لغتنامه دهخدا
مولود شدن . [ م َ / مُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متولد شدن و زاییده شدن . (ناظم الاطباء).
-
مَوْلُودٌ لَّهُ
فرهنگ واژگان قرآن
پدر طفل
-
مولود جديد
دیکشنری عربی به فارسی
نوزاد , تازه زاييده شده , تازه تولد شده
-
واژههای همآوا
-
مَوْلُودِ
فرهنگ واژگان قرآن
طفل - نوزاد