مَصْرِفاًفرهنگ واژگان قرآنبازگشتگاه - گريزگاه - محل انصراف (کلمه مصرف اسم مکان از صرف و صرف به معناي گردانيدن از حالي به حال ديگر است. عبارت "وَلَمْ يَجِدُواْ عَنْهَا مَصْرِفاً " يعني نمييابند محلي که به سويش منصرف شوند ، و از آتش به سوي آن فرار کنند )
مسروفةلغتنامه دهخدامسروفة. [ م َ ف َ ] (ع ص ) شاة مسروفة؛ گوسفند که گوش وی را از بیخ کنده باشند. (از اقرب الموارد). رجوع به مسروف و سرف شود.
مصروفةلغتنامه دهخدامصروفة. [ م َ ف َ ] (ع ص )می خورده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).خمر مشروبه . (از اقرب الموارد). شراب آشامیده شده .
مسرفیلغتنامه دهخدامسرفی . [ م ُ رِ ] (حامص ) مسرف بودن . اسراف کاری . اسراف کردن : قاضی اسراف می کند ور جوراین همه مسرفی نمی شاید. خاقانی .و رجوع به مسرف شود.
مشرفیلغتنامه دهخدامشرفی . [ م َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به مشارف الشام . (ناظم الاطباء). شمشیری است منسوب به مشارف الشام . (مهذب الاسماء). شمشیر شامی . سیف مشرفی . منسوب به مشارف شام . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مشرفیه شود.