معرفتلغتنامه دهخدامعرفت . [ م َ رِ ف َ ] (ع اِمص ) شناختگی و شناسایی . (ناظم الاطباء). شناسایی . شناخت . آشنائی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و آنکه در سایه ٔ رایت علما آرام گیرد تا به آفتاب کشف نزدیک افتد به مجرد معرفت آن چندان شکوه در ضمیر او پیدا آید که اوهام نهایت
معرفتدیکشنری فارسی به انگلیسیcivility, cognition, cognizance, cultivation, decencies, education, finish, knowledge, nicety, politeness
خسوفlunar eclipseواژههای مصوب فرهنگستانپنهان شدن ماه در سایۀ زمین وقتی که زمین بین ماه و خورشید است که به سه صورت جزئی و کلی و نیمسایهای رخ میدهد متـ . مَهگرفت، ماهگرفتگی