ممهورلغتنامه دهخداممهور. [ م َ ] (ع ص ) مهرشده و امضاشده . (ناظم الاطباء). مختوم . مهربرنهاده . (یادداشت مرحوم دهخدا).
قراردادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته قراردادی، پیمانی، محضری، الحاقی، متمم دوجانبه، دوطرفه، مشترک مُهرشده، مصوب، امضاشده معاملهشده، فروشرفته، خریداریشده