قاعدة ماکMac ruleواژههای مصوب فرهنگستانقاعدهای که بر اساس آن ژرفای چشمة بیهنجاری مغناطیسی با پهنای نمودار دامنههای آن پیوند پیدا میکند
مکیدنلغتنامه دهخدامکیدن . [ م َ دَ ] (مص ) بر وزن و معنی مزیدن است و آن را چوشیدن هم می گویند. (برهان ). مرادف مزیدن و مکیدن دهان و لب هر دو صحیح . (آنندراج ). چوشیدن و گذاشتن چیز روان و مایع در دهان و آن را فروبردن و خنیدن . (ناظم الاطباء). فشردن چیزی در میان دو لب و زبان و کام و مایع آن را ف
مکیدنفرهنگ فارسی عمیدچیزی را میان دو لب گذاشتن و آنچه را در آن است به داخل دهان کشیدن؛ مزیدن؛ چوشیدن؛ چوشدن.
میک زدنلغتنامه دهخدامیک زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) مکیدن . مک زدن . (فرهنگ لغات عامیانه ).
امتصاصدیکشنری عربی به فارسیجاذب , جالب , دلربا , جذاب , درکش , دراشام , جذب , درکشي , دراشامي , فريفتگي , انجذاب , مکيدن , مک زدن , شيره کسي را کشيدن , مک , مک زني , شيردوشي