مِنْفرهنگ واژگان قرآناز- برخي از (منْهُم)-از جهت(به دليل:مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُواْ ) - به جاي (در عبارت "أَرَضِيتُم بِـﭑلْحَيَاةِ ﭐلدُّنْيَا مِنَ ﭐلْئَاخِرَةِ" )
مینگذارmine layer, mine planter shipواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که ویژۀ مینگذاری طراحی و ساخته شده است
فراکِشَند مِهین میانگینmean high-water springsواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین ارتفاع فراکِشَندها در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
فروکِشَند مِهین میانگینmean low-water springsواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین ارتفاع فروکِشَندها در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
فروکِشَند فروتر مِهین میانگینmean lower low-water springsواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین ارتفاع فروکِشَندهای فروتر در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
مینmine 2واژههای مصوب فرهنگستانافزارهای حاوی مقداری مواد منفجره که برای نابود کردن یا آسیب رساندن به وسایل نقلیه زمینی و دریایی و هوایی یا افراد به کار میرود * مصوب فرهنگستان اول
مِنْهَاجاًفرهنگ واژگان قرآنطریق واضح و روشن (کلمه نَهج به معناي طريق واضح است ، وقتي ميگويند : نهج الامر و انهج معنايش اين است که فلاني فلان امر را روشن و واضح کرد ، و مصدر ميمي آن يعني منهج و منهاج نيز به همان معنا است)
مِنْ (قمَِّ) الرّأس إلي أخْمَصِ القدم (أو القَدَمَين)دیکشنری عربی به فارسیسرتا پا , از سر تا پا , جملگي , تماماً , يکپارچه (سرتاپا) , شراشر (سراسر) وجود
مِنْهَاجاًفرهنگ واژگان قرآنطریق واضح و روشن (کلمه نَهج به معناي طريق واضح است ، وقتي ميگويند : نهج الامر و انهج معنايش اين است که فلاني فلان امر را روشن و واضح کرد ، و مصدر ميمي آن يعني منهج و منهاج نيز به همان معنا است)
اِحْتَشَمَ مِنْدیکشنری عربی به فارسیخجالت کشيد از , حيا کرد از , شرم کرد از , شرمگين شد از , شرمسارِ … شد , خجالت زده ي … شد , سر افکنده ي … شد