مَّعْدُودَاتٍفرهنگ واژگان قرآنچند - معدود-اندک - کم شمار( أَيَّاماً مَّعْدُودَاتٍ : چند روزی - روزهایی چند )
معدوداتلغتنامه دهخدامعدودات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معدودة. رجوع به معدود و معدودة شود.- ایام معدودات ؛ روزهای اندک و قابل شمارش : ایاماً معدودات فمن کان منکم مریضاً او علی سفر فعدة من ایام اخر. (قرآن 184/2).
محدودیتدیکشنری فارسی به انگلیسیcap, chain, confinement, constraint, curb, Limbo, limitation, parameter, restraint, restriction, shackle, stint, straitjacket, stranglehold, trammel
معدوداتلغتنامه دهخدامعدودات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معدودة. رجوع به معدود و معدودة شود.- ایام معدودات ؛ روزهای اندک و قابل شمارش : ایاماً معدودات فمن کان منکم مریضاً او علی سفر فعدة من ایام اخر. (قرآن 184/2).
معدودةلغتنامه دهخدامعدودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) تأنیث معدود. شمرده . شمارکرده . ج ، معدودات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و قالوا لن تمسنا النار الا ایاماً معدودة. (قرآن 80/2). و شروه بثمن بخس دراهم معدودة و کانوا فیه من الزاهدین . (قرآن <span class="hl" dir="lt
منصورلغتنامه دهخدامنصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن طلحةبن طاهربن الحسین بن مصعب . و عبداﷲبن طاهر وی را حکیم آل طاهر می خواند. و او والی مرو و آمل و خوارزم بود و او را در فلسفه کتبی مشهور است و کتاب الابانة عن افعال الفلک و کتاب الوجود و کتاب الدلیل و الاستدلال و رساله ای در عدد و معدودات و کتاب المون
مریضلغتنامه دهخدامریض . [ م َ ] (ع ص ) بیمار. (منتهی الارب ). کسی که او را مرض و بیماری باشد. (از اقرب الموارد). آنکه اعتدال مزاجش از بین برود. دردمند. رنجور. علیل . سقیم . ناتندرست . نالان . ناخوش . رنجه . آزرده . مؤوف . معلول . نالنده . ج ، مَرضی ̍. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و مِرا
ذوالحجةلغتنامه دهخداذوالحجة. [ ذُل ْ ح ِج ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) ماه حَج ّ. ماه خداوند حج . یا ذوالحجة الحرام . ماه دوازدهم قمری از سالهای قمری عرب . پس از ذوالقعدة وپیش از محرّم . و آن از اشهر حرم است و نام وی در جاهلیت بُرَک و نیز مسبل بود. و ج آن ذوات الحجة است .ابوریحان بیرونی در آثارالباق