معلوملغتنامه دهخدامعلوم . [ م َ ] (ع ص ) دانسته شده . شناخته شده و آشکار و هویدا و واضح و محقق و مسلم و مشخص و ممتاز. (ناظم الاطباء). دانسته . مقابل مجهول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مردمان را حال ... معلوم تر شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
معلومفرهنگ فارسی معین(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - آشکار شده ، دانسته شده . 2 - کنایه از: زر و درم و دینار.