لغتنامه دهخدا
محمر. [ م ِ م َ ] (ع اِ) اسب پالانی . (مهذب الاسماء) (ازمنتهی الارب ). مُحَمَّر. (از اقرب الموارد). یحمور. فرس هجین . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسب غیرنجیب که در تندی و کندی چون درازگوش باشد. ج ، محامر، محامیر. (از لسان العرب ). || آهن و جز آن که بدان پوست یا مو باز کنند. (منتهی