مکارونلغتنامه دهخدامکارون . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُکاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مکاری شود.
مقارنلغتنامه دهخدامقارن . [ م ُ رِ ] (ع ص ) نزدیک . (از محیط المحیط). با هم قرین . یار و پیوسته . مرتبط و همدم . مصاحب . مأنوس . هم ساز و نزدیک . (از ناظم الاطباء). همراه : همیشه باشد از مهر او و کینه ٔ اوولی مقارن سود و عدو عدیل زیان . فر
مقارندیکشنری عربی به فارسیقياس پذير , قابل مقايسه , تطبيقي , مقايسه اي , نسبي , تفضيلي (بطور اسم) , درجه تفضيلي , صفت تفضيلي
مکاریلغتنامه دهخدامکاری . [ م ُ ] (ع ص ) خربنده . (دهار) (مهذب الاسماء). به کرایه دهنده . ج ، مکارون و اکریاء. (منتهی الارب ). کسی که اسب و شتر و غیره به کرایه دهد. (غیاث ). کسی که اسب و استرو خر به کرایه برد. (آنندراج ). خربنده و کرایه دهنده یعنی آن کس که خر و اسب و اشتر کرایه می دهد. (ناظم ا