خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکتبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکتبی
/maktabi/
معنی
۱. کودکی که به مکتب میرود.
۲. = مکتبدار
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. منسوب ومربوط به مکتب
۲. مکتبرو
۳. پایبند بهمکتب، متعهد
دیکشنری
ideologue
-
جستوجوی دقیق
-
مکتبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مکتب) [عربی. فارسی] maktabi ۱. کودکی که به مکتب میرود.۲. = مکتبدار
-
مکتبی
واژگان مترادف و متضاد
۱. منسوب ومربوط به مکتب ۲. مکتبرو ۳. پایبند بهمکتب، متعهد
-
مکتبی
لغتنامه دهخدا
مکتبی . [ م َ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به مکتب . وابسته به مکتب . مکتب رو: هر بچه مکتبی این مطلب را به خوبی می داند. و رجوع به مکتب شود.
-
مکتبی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ideologue
-
واژههای مشابه
-
مکتبي
دیکشنری عربی به فارسی
کتابدار
-
مكتبی
دیکشنری فارسی به عربی
الرسالي
-
مکتبی شیرازی
لغتنامه دهخدا
مکتبی شیرازی . [ م َ ت َ ی ِ ] (اِخ ) از شاعران معروف شیراز، در اواخر قرن نهم و نیمه ٔ اول قرن دهم هجری است . وی به خراسان و هندوستان سفر کرد. از آثار او منظومه ٔ لیلی و مجنون که در سال 895 هَ . ق . به تقلید نظامی سروده شده است شهرت دارد.مثنوی دیگری ...
-
جستوجو در متن
-
الرسالي
دیکشنری عربی به فارسی
مكتبي
-
کتابدار
دیکشنری فارسی به عربی
مکتبي
-
empiricist
تجربهگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرد یا مکتبی که پیرو تجربهگرایی است
-
حوزوی
واژگان مترادف و متضاد
۱. مربوط به حوزه ۲. مکتبی ≠ دانشگاهی، آکادمیکی
-
abstractionism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتزاع گرایی، مکتبی که از کیفیات واقعی هنر دوراست
-
abstractionism
روانشناسی
مکتبی که از کیفیات واقعی هنر دوراست ، خیال بافی