مکسعلغتنامه دهخدامکسع. [ م ُ ک َس ْ س َ ] (ع ص ) مرد بی زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجل مکسع؛ مرد بی زن . (ناظم الاطباء). مردی که ازدواج نکرده باشد. (از اقرب الموارد).
مقصعلغتنامه دهخدامقصع. [ م ُ ق َص ْ ص َ ] (ع ص ) سیف مقصع؛ شمشیر بران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مقیسهلغتنامه دهخدامقیسه . [ م َ / م ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاه بخش داورزن شهرستان سبزوار است و 1410 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ، ج 9).
مکسحلغتنامه دهخدامکسح . [ م ِ س َ ] (ع اِ) جای روب . مکسحة. || پاروب وبیل برف روب . (ناظم الاطباء). و رجوع به مکسحة شود.
مکسحلغتنامه دهخدامکسح . [ م ُ ک َس ْ س َ ] (ع ص ) برکنده پوست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پوست برکنده وهموار کرده . گویند: عود مکسح . (از اقرب الموارد).
مکشحلغتنامه دهخدامکشح . [ م ِ ش َ ] (ع اِ) تبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دم شمشیر. مکشاح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دم شمشیر. (آنندراج ). و رجوع به مکشاح شود.