مکنوناتلغتنامه دهخدامکنونات . [ م َ ] (ع ص ، اِ)ج ِ مکنونة. نهان داشته ها. نهفته ها : حزم اوکه ... از مغیبات و مکنونات قدر خبر می دهد. (سندبادنامه ص 12). هرچه خواست بیافرید از مکنونات و موجودات .(قصص الانبیاء ص
وسیلهای که نان رویش پهن میکنندگویش خلخالاَسکِستانی: nâna səfra دِروی: darsaxân شالی: nâna səfra کَجَلی: nâna səfra کَرنَقی: dasarxân کَرینی: dasarxân کُلوری: darsaxân گیلَوانی: nâna səfra/ lâkaru لِردی: dasarxân
اربعلغتنامه دهخدااربع. [ اَ ب َ ] (ع عدد، ص ، اِ) چهار. اربعة. || چهارگانه .- امهات اربع . رجوع به امهات شود.- تسبیحات اربع . رجوع به تسبیحات شود.- جنات اربع . رجوع به جنات شود.- جهات اربع
مغیباتلغتنامه دهخدامغیبات . [ م َ / م ُ غ َی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مَغیبَة یا مَغَیَّبَة. چیزهای پنهانی . چیزهای غیبی . (از ناظم الاطباء) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در مکنونات مغیبات سخن گوید و از سرایر و ضمایر نشان دهد. (سندبادنا
مستودعاتلغتنامه دهخدامستودعات . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ، اِ)ج ِ مستودع و مستودعة. امانتها و چیزهای امانت داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ) : فاما سِرّی از مستودعات قضا و مکنونات قدر دست رد بر پیشانی او نهاد.(سندبادنامه ص 61). رجوع به مستودع و اس
سرایرلغتنامه دهخداسرایر. [ س َ ی ِ ] (ع اِ) سَرائر. ج ِ سَریرة : در مکنونات و مغیبات سخن گوید و از سرایر و ضمایر نشان دهد. (سندبادنامه ص 242).غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی . <p class="
امکان ذاتیلغتنامه دهخداامکان ذاتی . [ اِن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) بنا بر قول ملاصدرا امکان ذاتی مخصوص به مبدعات است یعنی آنهارا فقط امکانی ذاتی است نه استعدادی و مکنونات را علاوه بر امکان ذاتی امکان استعدادی نیز هست که در معرض تحول و تبدل هستند. (از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی