میانهروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی میانهرو، غیرافراطی، سازشکار، معتدل خنثا، خنثی، غیر متعهد، ناوابسته ◄ بیطرف تصمیم نگرفته، نامصمم میانراهی، مرکزی
میانه رولغتنامه دهخدامیانه رو. [ ن َ / ن ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آن که در هیچ کاری افراط و تفریط نمی کند. (ناظم الاطباء). معتدل که نه به افراط گراید و نه به تفریط. معتدل درعقاید و اعمال . متوسطالسیر. (یادداشت مؤلف ). متوسطدر افع
جنبش میانهرویtemperance movementواژههای مصوب فرهنگستانجنبشی اجتماعی که بر تعدیل و محدودسازی مصرف الکل از سویی و واداشتن دولت به وضع قوانین ضد مصرف الکل از سویی دیگر تأکید دارد