میانپُرstrudelواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوراکی که از چند ورقۀ نازک خمیر تهیه میشود و معمولاً درون آن را با میوه و گاه با گوشت یا سبزیجات پر میکنند
میانگیریلغتنامه دهخدامیانگیری . (حامص مرکب ) گرفتن میان . || توسط و میانه روی . (آنندراج ) : کمر در میانگیری این و آن نمی دید مقصود خود در میان . ظهوری (از آنندراج ).میان گر گیرمت عیبم مکن بیش میانگیری عجب نَبْوَد ز درویش . <p
buffersدیکشنری انگلیسی به فارسیبافر ها، حائل، میانگیر، سپر، فنر، استفاده از میانگیر، ضربت خور، ضرب خور
میانگیریلغتنامه دهخدامیانگیری . (حامص مرکب ) گرفتن میان . || توسط و میانه روی . (آنندراج ) : کمر در میانگیری این و آن نمی دید مقصود خود در میان . ظهوری (از آنندراج ).میان گر گیرمت عیبم مکن بیش میانگیری عجب نَبْوَد ز درویش . <p