لغتنامه دهخدا
مرصاد. [ م ِ ] (ع اِ) راه . (منتهی الارب ). طریق . (اقرب الموارد). راه فراخ . (دهار) (غیاث ) (ترجمان القرآن جرجانی ). مَرصَد. ج ، مَراصید. (لاروس عربی ) (المنجد). || راهی که در او نگاهبان باشد. (دهار). دیده گاه . دیده گه . رصدگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). جای دیده بان . گذرگاه