خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میرشکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
میرشکار
/miršekār/
معنی
کسی که مٲمور و متصدی آماده ساختن وسایل شکار است؛ سرپرست و نگهبان شکارگاه؛ بزرگ شکارچیان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
huntsman, keeper
-
جستوجوی دقیق
-
میرشکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [قدیمی] miršekār کسی که مٲمور و متصدی آماده ساختن وسایل شکار است؛ سرپرست و نگهبان شکارگاه؛ بزرگ شکارچیان.
-
میرشکار
لغتنامه دهخدا
میرشکار. [ ش ِ ] (اِ مرکب ) رئیس و مهتر شکارچیان . (ناظم الاطباء). مهتر قورچیان . (آنندراج ). لقب رئیس شکارچیان شاه . شکارچی باشی . (یادداشت مؤلف ). لقب مهتر نخجیرگران دربار. || قوشچی باشی و بازدار و دارنده ٔ مرغان شکاری . (ناظم الاطباء). مهتر قوشچی...
-
میرشکار
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (ص مر. اِمر.) کسی که بر شکارچیان پادشاه و امیر ریاست دارد، مهتر صیادان .
-
میرشکار
لهجه و گویش مازنی
mirshekaar ۱کسی که از طرف مردم روستا برای حفاظت از مزارع و شکار خوک ...
-
میرشکار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
huntsman, keeper
-
میرشکار
واژهنامه آزاد
1-تشمال زن(ساز ودهل زن) 2-گوسفند (بز)بزرگ
-
واژههای مشابه
-
محرمی میرشکار
لغتنامه دهخدا
محرمی میرشکار. [ م َ رَ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) (ملا...) بگفته ٔ امیر علیشیر «از مردم ترک و از تولداران (؟) است و مردی نامراد». وی ظاهراً معاصر امیرعلیشیر نوائی بوده است چه نوائی از او چنان سخن می دارد که در حیات است و این دو بیت را از او نقل کرده است :جانا...
-
جستوجو در متن
-
قوشچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] [قدیمی] qušči نگهبان قوش؛ میرشکار؛ بازدار.
-
خی زن
لهجه و گویش مازنی
Khi zan میرشکار – شکارچی خوک
-
میراشکار
لهجه و گویش مازنی
mir eshkaar میرشکار – آن که کشته های کشاورزان را نگاهبانی کند – دشت ...
-
امیرشکار
لغتنامه دهخدا
امیرشکار. [ اَ ش ِ ] (اِ مرکب ) رئیس و مهتر شکارچیان . میرشکار. رجوع به میرشکار شود.
-
قعلچی
لغتنامه دهخدا
قعلچی . [ ق َ ] (اِ) میرشکار. (آنندراج از غیاث اللغات ).
-
شوچک
لهجه و گویش مازنی
shoochak میرشکار – شب پا – نگهبان شبانه ی مزارع