لغتنامه دهخدا
شاخ و برگ . [ خ ُ ب َ ] (اِ مرکب ) جزئیات و فروعات . (فرهنگ نظام ). کنایه از طول و عرض در حرف و حکایت . (آنندراج ). و آرایش های فضول و غیر ضرور.- شاخ و برگ دادن بحکایتی و قصه ای و واقعه ای ؛ با اغراق و مبالغه آن را بیان کردن . بیش یا بهتر یا بدتر