میجولغتنامه دهخدامیجو. (اِ) عدس . مرجو. مرجمک . مرژو. || نخود. (ناظم الاطباء). به معنی منجوق است که منجو و مرجو نیز گویند. (از شعوری ج 2 ورق 366).
میزوجلغتنامه دهخدامیزوج . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین ، واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری قزوین . با 418 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود محلی و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span clas
میزوجلغتنامه دهخدامیزوج . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین ، واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری قزوین . با 418 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود محلی و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span clas