میعادگاهلغتنامه دهخدامیعادگاه . (اِ مرکب ) جایی که دو گروه با هم عهد اتفاق می بندند و قرار مدار کارهای خود را می دهند. (ناظم الاطباء). وعده گاه . وعده جای . قرارگاه . جای قرار گذاشتن و وعده دادن : روان کرد مرکب به میعادگاه پذیره که دشمن کی آید ز راه . <p class=
محاذاةلغتنامه دهخدامحاذاة. [ م ُ ](ع مص ) حذاء. (زوزنی ). مقابله . (زوزنی ). مقابل شدن و در برابر کسی قرار گرفتن . (از منتهی الارب ). بازاء چیزی قرار گرفتن . (از اقرب الموارد). مقابل کشیدن کسی را و در برابر وی افتادن . (آنندراج ). مقابله و روبرو شدن و برابر هم شدن چیزی به چیزی دیگر. (غیاث ).<br
مهاداةلغتنامه دهخدامهاداة. [ م ُ ] (ع مص ) به دو تن آوردن چنانکه یکی بر یک جانب و دیگری بر دیگر جانب . یقال : جاء فلان یهادی بین اثنین ؛ اذا کان یمشی بینهما معتمداً علیهما من ضعف أو سکر؛ یعنی آمد فلان که تکیه کرده بود از ضعف و یا از مستی بر دو نفر یکی از طرف راست و یکی از طرف چپ . (از منتهی ال
مهاضاةلغتنامه دهخدامهاضاة. [ م ُ ] (ع مص )گول شمردن و سبک و حقیر و خوار انگاشتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معاداةلغتنامه دهخدامعاداة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ع دو») دشمنی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی دشمنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). و رجوع به معادات و معادا شود. || پی یکدیگر زدن وانداختن دو شکار را در یک تک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ||