مفروشلغتنامه دهخدامفروش . [ م َ ](ع ص ) گسترده شده و هر جای فرش شده . (ناظم الاطباء). فرش گسترده . فرش شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مفروش کردن ؛ گستردن . فرش گستردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| (اِ) بساط و گلیم و فرش . (از ناظم الاطباء). گستردنی <spa
مفروزلغتنامه دهخدامفروز. [ م َ ] (ع ص ) جداکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). پراکنده و جداکرده و دورکرده . (ناظم الاطباء). جداکرده شده . معین شده . (از اقرب الموارد). || ملکی که سهام مالکان مشترک آن تعیین و حدود آن مشخص شده باشد، مقابل مشاع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
میفروشدگویش اصفهانی تکیه ای: ahruše طاری: ahrâša طامه ای: horuše طرقی: ahrâša کشه ای: ahrâša نطنزی: horuša
خراباتیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بادهپرست، بادهفروش، خمار، میخوار، میفروش، میگسار ۲. خراباتی ۳. عیاش ۴. لوطی
نباذلغتنامه دهخدانباذ. [ ن َب ْ با ] (ع ص ) افشرنده و بگنی سازنده . (آنندراج ). آنکه شراب افکند. || نبیذفروشنده . (ناظم الاطباء). نبیذفروش . (مهذب الاسماء). فروشنده ٔ نبیذ. (از المنجد) (از اقرب الموارد). میفروش . باده فروش . شراب فروش . خمار.
میفروشدگویش اصفهانی تکیه ای: ahruše طاری: ahrâša طامه ای: horuše طرقی: ahrâša کشه ای: ahrâša نطنزی: horuša