میروبدگویش خلخالاَسکِستانی: darəjə دِروی: da.ru شالی: ru کَجَلی: kow ara.n.bi کَرنَقی: ruə کَرینی: ruʔə کُلوری: daru گیلَوانی: darufə لِردی: rusar
میروبدگویش کرمانشاهکلهری: mâl̆e:d گورانی: mâl̆e:d سنجابی: mâl̆e:d کولیایی: amâl̆e: زنگنهای: mâl̆e:d جلالوندی: mamel̆kene: زولهای: mamel̆kene: کاکاوندی: mamel̆kene: هوزمانوندی: mamel̆kene:
روبات سیارmobile robot, mobile platfromواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه خودکاری که میتواند در محیط مفروضی حرکت کند اختـ . روباس mobot
رقابت روباتیrobotics competition/ robotic competition, robot competitionواژههای مصوب فرهنگستانرخدادی که در آن روباتها باید وظایف خاصی را به انجام برسانند
واگن رابطmatch wagonواژههای مصوب فرهنگستانواگنی که قلابهای اتصال سر و ته آن همشکل نیست، بلکه یکی متناسب با قلابهای لوکوموتیوی است که پیش از آن قرار دارد و دیگری متناسب با قلابهای واگنی است که پس از آن قرار میگیرد
کدن یخها (این اصطلاح به معنی رفع سوء تفاهمها و برقراری رابطه گرم پس از سردی روابط نیز به کار می روددیکشنری فارسی به عربیإذابَة الجَليدِ
روبانلغتنامه دهخداروبان . (نف )کسی یا چیزی که می روبد. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || (ق ) در حال روفتن . (از اشتینگاس ).
برف روبفرهنگ فارسی عمید۱. روبندۀ برف؛ کسی که برف را از روی بام یا زمین میروبد.۲. ماشینهای مخصوص که در زمستان جادهها را از برف پاک میکنند.
برف پاک کنفرهنگ فارسی عمید۱. پارو؛ وسیلهای که با آن برف را از روی بام یا زمین میروبند.۲. کسی که برف را از روی بام یا زمین میروبد.۳. وسیلهای نصبشده بر روی شیشۀ اتومبیل برای پاک کردن و کنار زدن برف و باران.
نرم روبلغتنامه دهخدانرم روب . [ ن َ ] (اِ مرکب ) جاروب که غبار و آرد و هر چیز نرم روبد و آن را امروز جارو نرمه نیز گویند. (یادداشت مؤلف ) : دیگر بیامد و گفت دم روباه نرم روب نیک آید و به کارددم روباه از پشت مازو جدا کرد. (سندبادنامه ص 328</span
شوله روبلغتنامه دهخداشوله روب . [ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) آنکه محل خشک کردن سرگین گرمابه بانان را روبد. خاکروبه کش . سپور. روفت گر. (یادداشت مؤلف ) : به نیم گرده بروبی به ریش بیست کنشت به صد کلیچه سبال تو شوله روب نرفت .<p clas