نبلاءلغتنامه دهخدانبلاء. [ ن ُ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نبیل . رجوع به نبیل شود. || ج ِ نبل ، بمعنی با فضل و بزرگی . رجوع به نبل شود.
چنبلیلغتنامه دهخداچنبلی . [ چَم ْ ب َ ] (حامص ) حاجتمندی و گدایی را گویند. (برهان ) (آنندراج ). گدا را گویند. (جهانگیری ). احتیاج و درویشی و گدایی . (ناظم الاطباء). و رجوع به چنبل شود.
چنبیلیلغتنامه دهخداچنبیلی . [ چَم ْ ] (اِ) یاسمین . (یادداشت مؤلف از لغتنامه ٔ مقالات حریری ). گل یاس سفید . || برگ یاسمن . (یادداشت مؤلف از مجمع الجوامع).
عملگر دلdel operatorواژههای مصوب فرهنگستانقاعدهای که به تابع f از سه متغیر و x و y و z تابعی بُرداریمقدار منسوب میکند که مؤلفههای آن در جهتهای x و y و z مشتقات جزئی متناظر f هستند متـ . نابلا nabla