نابهرمندلغتنامه دهخدانابهرمند. [ ب َ م َ ] (ص مرکب ) بی بهره . بی نصیب . محروم . که بهره مند نیست . که برخوردار نیست : نظامی که در گنجه شد شهربندمبادا از اسلام نابهرمند. نظامی .رجوع به نابهره مند شود.
نابهره مندلغتنامه دهخدانابهره مند. [ ب َ رَ / رِ م َ ] (ص مرکب ) بی بهره . بی نصیب . محروم . نابهرمند.