راستکارفرهنگ مترادف و متضاد۱. درستکار، صحیحالعمل ۲. امانتدار، امین ۳. باتقوا، متدین ۴. عادل ≠ نادرستکار
ناصالحلغتنامه دهخداناصالح . [ ل ِ ] (ص مرکب ) نادرستکار. متقلب . مزور. غیرامین . || بی صلاحیت . ناشایسته . ناسزاوار. که شایستگی و صلاحیت ندارد. مقابل صالح . رجوع به صالح شود.