خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نادم
/nādem/
معنی
پشیمان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پشیمان، تائب، توبهدار، توبهکار، متاسف
برابر فارسی
پشیمان
دیکشنری
penitent, remorseful, repentant, rueful, sorry
-
جستوجوی دقیق
-
نادم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nādem پشیمان.
-
نادم
واژگان مترادف و متضاد
پشیمان، تائب، توبهدار، توبهکار، متاسف
-
نادم
لغتنامه دهخدا
نادم . [ دِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نِدَم و ندامة. (اقرب الموارد). پشیمان .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء)(دهار) (غیاث اللغات ). || شرمسار. خجل . شرمنده . متأسف . (ناظم الاطباء). ج ، نُدّام ، نادمون .
-
نادم
فرهنگ واژههای سره
پشیمان
-
نادم
فرهنگ فارسی معین
(د ) [ ع . ] (اِفا.) پشیمان .
-
نادم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
penitent, remorseful, repentant, rueful, sorry
-
واژههای مشابه
-
نادم جاجرمی
لغتنامه دهخدا
نادم جاجرمی . [ دِ م ِ ج َ] (اِخ ) ملامحمد، دیوانش هشت هزار بیت است و اغلب هجو و هزل و قصیده را محکم میگفت وبه قول هدایت «از تصرف مستمعان برآشفتی ». به سال 1221 وفات یافت . او راست :شه مردان که اصلش از ترکان لیک چندی میان تاجیک است اندر این شهر خانه ...
-
نادم شدن
لغتنامه دهخدا
نادم شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پشیمان شدن . افسوس داشتن . متأسف بودن . شرمنده شدن . (ناظم الاطباء).
-
نادم گردیدن
لغتنامه دهخدا
نادم گردیدن . [ دِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) نادم شدن : چون خطائی از تو سر زد در پشیمانی گریزکز خطا نادم نگردیدن خطای دیگر است .صائب .
-
نادم لاهیجی
لغتنامه دهخدا
نادم لاهیجی . [ دِ م ِ ] (اِخ ) ملا نادم لاهیجی گیلانی . از شاعران عصر صفویه است . نامش شهسوار بیگ است و در سیداشرف لاهیجان متولد شده است . مؤلف مآثر رحیمی آرد: «در آغاز صدقی تخلص میکرد و الحال که 1024 بوده باشد نادم تخلص ایشان است » . در اوان جوانی...
-
نادم لکنهوئی
لغتنامه دهخدا
نادم لکنهوئی . [ دِ م ِ ل َ ن َ ] (اِخ ) از شاعران فارسی زبان هند است . در لکنهو میزیسته است و به زبان فارسی و اردو شعر میسروده . مؤلف صبح گلشن وفات او را به سال 1291 ثبت کرده است و آرد: «در نظم فارسی وارد و دستگاهی داشت که دو دیوان اردو و یک دیوان ...
-
نادم هروی
لغتنامه دهخدا
نادم هروی . [ دِ م ِ هََ رَ ] (اِخ ) از شاعران هرات است . مؤلف تذکره ٔ حسینی این بیت را از او نقل کرده است :در خانقاه وحدت دیگر مخالفت نیست چون تار سبحه یک حرف از صد دهن برآئیم .رجوع به تذکره ٔ حسینی ص 356 شود.
-
سادم نادم
لغتنامه دهخدا
سادم نادم . [ دِ مُن ْ دِ مُن ْ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) پشیمان . (مهذب الاسماء). ازاتباع است برای تأکید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اندوهگین و پشیمان . کور و پشیمان . سدمان ندمان .
-
غیر نادم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
unregenerate, unrepentant, impenitent