نادمی اصفهانیلغتنامه دهخدانادمی اصفهانی . [ دِ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) مؤلف صبح گلشن آرد: «شاعر لاابالی مزاج بود و مضامین نیکو موزون مینمود» این بیت از اوست :گیرم که دل ز عشق بتان خون کند کسی طالع اگر مدد نکند چون کندکسی ؟
نودملغتنامه دهخدانودم . [ ن َ وَ دُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) عدد ترتیبی برای نود. (فرهنگ فارسی معین ).
ناآدملغتنامه دهخداناآدم . [ دَ ] (ص مرکب ) در تداول ، آنکه آدمیت ندارد. که داخل آدم نیست .که صاحب ادب و معرفت نیست . که تربیت صحیح نیافته .
نادملغتنامه دهخدانادم . [ دِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نِدَم و ندامة. (اقرب الموارد). پشیمان .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء)(دهار) (غیاث اللغات ). || شرمسار. خجل . شرمنده . متأسف . (ناظم الاطباء). ج ، نُدّام ، نادمون .