لغتنامه دهخدا
نیارستن . [ ن َ رِ ت َ ] (مص منفی ) نتوانستن . (از جهانگیری ) (از غیاث اللغات ) (از برهان ) (از رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). از دستش برنیامدن . (از انجمن آرا). مقابل آرستن و یارستن . رجوع به یارستن شود : کسی راست پاسخ نیارست کردغمین شد دل و