سان نازارلغتنامه دهخداسان نازار. (اِخ ) ایاکوپو (1456 - 1530م .). شاعر لاتین و ایتالیا متولد در ناپل .مصنف مشهورترین رمان دهاتی آرکادیا که به شعر و به نثر و به شعر لاتین است .
نازاردنلغتنامه دهخدانازاردن . [ دَ ] (مص منفی ) ناآزردن . نیازردن : که تا زنده ام هیچ نازارمت برم رنج و همواره ناز آرمت . اسدی .رجوع به آزردن و نیازردن شود.- امثال :خون بریزد که موی نا
نازارتلغتنامه دهخدانازارت . [ رِ ] (اِخ ) قصبه ای است در بلژیک و 4943 تن جمعیت دارد. توربافی و توتون آن معروف است .
نازارتلغتنامه دهخدانازارت . [ رِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای برزیل است . در کنار رود ژاگاریپ واقع است و 8هزار تن جمعیت دارد.
نازاردنلغتنامه دهخدانازاردن . [ دَ ] (مص منفی ) ناآزردن . نیازردن : که تا زنده ام هیچ نازارمت برم رنج و همواره ناز آرمت . اسدی .رجوع به آزردن و نیازردن شود.- امثال :خون بریزد که موی نا
نازارتلغتنامه دهخدانازارت . [ رِ ] (اِخ ) قصبه ای است در بلژیک و 4943 تن جمعیت دارد. توربافی و توتون آن معروف است .
نازارتلغتنامه دهخدانازارت . [ رِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای برزیل است . در کنار رود ژاگاریپ واقع است و 8هزار تن جمعیت دارد.
سان نازارلغتنامه دهخداسان نازار. (اِخ ) ایاکوپو (1456 - 1530م .). شاعر لاتین و ایتالیا متولد در ناپل .مصنف مشهورترین رمان دهاتی آرکادیا که به شعر و به نثر و به شعر لاتین است .
گندنازارلغتنامه دهخداگندنازار. [ گ َ دَ ] (اِ مرکب ) بوستان گندنا. (ناظم الاطباء). زمینی که گندنا درآن کارند. جایی که گندنا در آنجا روید : بوستان توگندنازاری است بس که برمی کنی و می روید.سعدی (گلستان ).