نسانسلغتنامه دهخدانسانس . [ ن َ ن ِ ] (ع اِ) نوعی از نسناس . (از منتهی الارب ). غول و نسناس ماده . (ناظم الاطباء).
نوشانوشلغتنامه دهخدانوشانوش . (اِ مرکب ) نوش نوش . نوش باد نوش باد! نوش بادی که باده گساران در بزم می هنگام جام برگرفتن یکدیگر را گویند : صفیر مرغ و نوشانوش ساقی ز دلها برده اندوه فراقی . نظامی .پیاپی شد غزل های عراقی برآمد بانگ ن