ناضحلغتنامه دهخداناضح . [ ض ِ ] (ع ص ، اِ) باران . مطر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة)(المنجد). || شتر آبکش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتر یا گاو یا خری که بر آن آب کشند. (معجم متن اللغة). استر آبکش . (مهذب الاسماء).اشتر آبکش . (اقرب الموارد). شتر، و اگرچه آبکش نباشد. (معجم
پالایة نادیNaudy filterواژههای مصوب فرهنگستانپالایة خطمحور یا شبکهمحور در حوزة مکان که بیهنجاریهایی با طولِموج کوتاهتر از طول پنجرة معین را آشکارسازی میکند و سپس آنها را با برونیابی از دادههای مجاور حذف میکند
روش نادیNaudy methodواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش خودکار، برپایة خط اندازهگیری برآورد ژرفا، که در آن محل و نوع بیهنجاری با استفاده از همبستگی متقابل دادههای خطی مغناطیسی مشاهدهشده با بیهنجاریهای نظری تعیین میشود
ناگادهلغتنامه دهخداناگاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گاده ناشده . گائیده ناشده . نگاده . بکر. دوشیزه . مقابل گاده . رجوع به گاده و گائیده شود.
نوچیدهلغتنامه دهخدانوچیده . [ ن َ / نُو دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که به تازگی آن را از درخت یا بته باز کرده اند: خیار نوچیده . (یادداشت مؤلف ). میوه و سبزی و گلی که تازه از درخت چیده باشند و هنوز باطراوت و شاداب و تر و تازه است .
نودهلغتنامه دهخدانوده . [ ن َ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل ، در 17 هزارگزی مشرق اردبیل و 2 هزارگزی جاده ٔ اردبیل به آستارا، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 4120 تن سکنه
ناضحةلغتنامه دهخداناضحة. [ ض ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ناضح است . رجوع به ناضح شود. || ماده شتر آبکش . (ناظم الاطباء). سانیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). اشتر آبکش .
نضحلغتنامه دهخدانضح . [ ن َ ] (ع مص ) آب پاشیدن خانه را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نضح البیت ؛ رشه رشاً ضعیفاً. (تاج العروس ). || آب پاشیدن بر کسی . (از اقرب الموارد). || اشک ریختن چشم . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تنضاح . (ناظم الاطباء) (اقرب الم
ناضحةلغتنامه دهخداناضحة. [ ض ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ناضح است . رجوع به ناضح شود. || ماده شتر آبکش . (ناظم الاطباء). سانیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). اشتر آبکش .