نافرمانبردارلغتنامه دهخدانافرمانبردار. [ ف َ ب ُ ] (ص مرکب ) عصی . (از زمخشری ). که فرمان بردار نیست . عاصی . نافرمان . سرکش . طاغی .
نافرمانبرداریلغتنامه دهخدانافرمانبرداری . [ ف َ ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل نافرمان بردار. طغیان . تمرد. عصیان . سرکشی . نافرمانی . اطاعت نکردن : بدخوئی و ستیزه روئی آغاز نهادند و نافرمان برداری و زبان درازی گرفتند. (گلستان ).
نافرمانبرداری کردنلغتنامه دهخدانافرمانبرداری کردن . [ ف َ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرمانبرداری نکردن . اطاعت نکردن . سرکشی کردن . عصیان ورزیدن . طغیان کردن . نافرمانی کردن . تمرد کردن .
گردنکشفرهنگ مترادف و متضادسرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر، گردنفراز، مارد، متجاسر، متمرد، مستکبر، ناجم، نافرمانبردار، نافرمان، یاغ، یاغی، ≠ فرمانبردار، مطیع
لایعرف هراً من برلغتنامه دهخدالایعرف هراً من بر. [ ی َ رِ ف ُ هَِ رْ رَن ْ م ِ ب ِرر ] (ع جمله ٔ فعلیه ) او نمیشناسد رنج رسان را از راحت رسان یا گربه را از موش یا نافرمانبردار را از فرمانبردار یا رنجش را از اکرام یا گربه بچه را از روباه بچه .
مخندهلغتنامه دهخدامخنده . [ م ُ خ ِ دَ / دِ ] (نف ) فرزندی که سخن پدرو مادر نشنود و عاق و عاصی شود. (برهان ) (آنندراج ).غیرمطیع و نافرمانبردار و فرزند عاق شده ٔ پدر و مادر. (ناظم الاطباء). || به معنی چسبنده هم آمده است اعم از ذی حیات و غیرذی حیات . (برهان ) (آ
نافرمانبرداری کردنلغتنامه دهخدانافرمانبرداری کردن . [ ف َ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرمانبرداری نکردن . اطاعت نکردن . سرکشی کردن . عصیان ورزیدن . طغیان کردن . نافرمانی کردن . تمرد کردن .
نافرمانبرداریلغتنامه دهخدانافرمانبرداری . [ ف َ ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل نافرمان بردار. طغیان . تمرد. عصیان . سرکشی . نافرمانی . اطاعت نکردن : بدخوئی و ستیزه روئی آغاز نهادند و نافرمان برداری و زبان درازی گرفتند. (گلستان ).