نافیهفرهنگ فارسی عمید= نافی⟨ حروف نافیه: (ادبی) در دستور زبان، حروفی که دلالت بر نفی کند، مانند «نا» و «نه».
گنافهلغتنامه دهخداگنافه . [ گ ُ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) رجوع به جنابه و گناوه و معجم البلدان ذیل جنابه شود.
نوفهلغتنامه دهخدانوفه . [ ف َ ] (اِ) آواز بلند. (از لغت فرس ص 502) (اوبهی ). خرویله نیز گویند. (لغت فرس ص 502). شور و غوغا و صدا و آواز بلند. (برهان قاطع) (آنندراج ). غوغائی که از کثرت ازدحام مردمان یا جانوران خیزد. (ناظم الا
نافچهلغتنامه دهخدانافچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) تصغیر ناف است ، از: ناف + چه (علامت تصغیر). رجوع به ناف شود.
نافعلغتنامه دهخدانافع. [ ف ِ ] (اِخ ) نام فرزندی است که از سمیه مادر زیادبن ابیه در خانه ٔ حارث بن کلده ٔ ثقفی متولد شد و او را زیاد به فرزندی قبول کرد. رجوع به تاریخ حبیب السیر ج 2 ص 117 شود.
نافعلغتنامه دهخدانافع. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن هلال بجلی . از اشراف و شجعان عرب است وی به سال 61 هَ . ق . درواقعه ٔ کربلا ملازم رکاب امام حسین بن علی بود و با دشمنان آن حضرت جنگید و به دست شمربن ذی الجوشن کشته شد. (از الاعلام زرکلی ص 109
حروف نافیهلغتنامه دهخداحروف نافیه . [ ح ُ ف ِ نا ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در پارسی ، «نه » مانند:نیامد، و در عربی «ما، لَم ْ، لَمّا، لا» آمده است .
نافیةلغتنامه دهخدانافیة. [ ی َ ] (ع ص ) نفی کننده . تأنیث نافی . رجوع به نافی شود.- حروف نافیه . رجوع بهمین کلمه شود.- لاء نافیه ؛ و آن بر چند وجه است : 1- برای نفی جنس و در این صورت عمل آن عمل «اِن »
حرف نفیلغتنامه دهخداحرف نفی . [ ح َ ف ِ ن َف ْی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف نافیه شود.
حروف نفیلغتنامه دهخداحروف نفی . [ ح ُ ف ِ ن َف ْی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف نافیه شود.
لمالغتنامه دهخدالما. [ ل َم ْ ما ] (ع ق ) هرگاه . (غیاث ). مگر. چون . (آنندراج ). هنوز. (ترجمان القرآن جرجانی ). || یکی از حروف جازمه ٔ نافیه ٔ استغراقیه . (غیاث ).
امالغتنامه دهخدااما. [ اَ ] (ع صوت ) بمعنی اَلا (هان ) باشد و بیشتر قبل از قسم قرار گیرد:اما و الذی ابکی و اضحک و الذی امات و احیا و الذی امره الامر...یعنی هان سوگند به آنکه بگریاند و بخنداند و آنکه میراند و زنده کند و فرمان فرمان اوست ... (ازاقرب الموارد). || (ق ) بمعنی حقاً: ام
حروف نافیهلغتنامه دهخداحروف نافیه . [ ح ُ ف ِ نا ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در پارسی ، «نه » مانند:نیامد، و در عربی «ما، لَم ْ، لَمّا، لا» آمده است .