کژمژیلغتنامه دهخداکژمژی . [ ک َ م َ ] (حامص مرکب ) کجی . ناهمواری . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نامرتبی : لیک چندان زیب دارد کژمژی دندان اوکان نیابی در هزاران کوکب گردون گذار.سنائی .
ناهمواریلغتنامه دهخداناهمواری . [ هََ م ْ ] (حامص مرکب ) عدم برابری . عدم تساوی . (ناظم الاطباء). ناهمسری . همسان و همسر و مساوی نبودن . || نامسطحی . ناصافی . (از ناظم الاطباء). پستی و بلندی . مسطح و صاف و یکنواخت نبودن .- امثال : ناله ٔ آب از ناه