نامعلومیلغتنامه دهخدانامعلومی . [ م َ ] (حامص مرکب ) نامشخصی . معلوم و معین نبودن . صفت نامعلوم . رجوع به نامعلوم شود.
نامعلوملغتنامه دهخدانامعلوم . [ م َ ] (ص مرکب ) غیرمعین . (ناظم الاطباء). مجهول . نامشخص : که راه مخوف است و... هنگام حرکت نامعلوم . (کلیله و دمنه ). || نشناخته . (ناظم الاطباء). نامعروف .
لِأَجَلٍ غَيرِ مُسَمّيدیکشنری عربی به فارسیتا اطلاع بعدي , تا مدت نامعلومي , تا اطلاع ثانوي , براي مدت نامعلومي