نامناسبلغتنامه دهخدانامناسب . [ م ُ س ِ ] (ص مرکب ) ناپسندیده . نامعقول . (آنندراج ). || ناشایسته . نالایق . چیزی که سزاوار نباشد و مناسبت نداشته باشد. ناموافق . بی جا. (ناظم الاطباء). ناسزاوار. نادرخور.
نامناسبدیکشنری فارسی به انگلیسیamiss, anomalous, ill-suited, improper, inappropriate, incongruous, incorrect, inept, inopportune, off-key, unbecoming, undue, unfit, unhappy, unsuitable, unsuited, unworthy, wrong
نامناسبفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیجا، بیتناسب، بیمورد، نابجا، نابهنگام، ناجور، ناسازگارنامتناسب، نامعقول، ناهمسان، ناهمگون ۲. بیکفایت، ناشایست، نالایق ≠ بجا، مناسب
نامناسبلغتنامه دهخدانامناسب . [ م ُ س ِ ] (ص مرکب ) ناپسندیده . نامعقول . (آنندراج ). || ناشایسته . نالایق . چیزی که سزاوار نباشد و مناسبت نداشته باشد. ناموافق . بی جا. (ناظم الاطباء). ناسزاوار. نادرخور.
نامناسبدیکشنری فارسی به انگلیسیamiss, anomalous, ill-suited, improper, inappropriate, incongruous, incorrect, inept, inopportune, off-key, unbecoming, undue, unfit, unhappy, unsuitable, unsuited, unworthy, wrong
نامناسبفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیجا، بیتناسب، بیمورد، نابجا، نابهنگام، ناجور، ناسازگارنامتناسب، نامعقول، ناهمسان، ناهمگون ۲. بیکفایت، ناشایست، نالایق ≠ بجا، مناسب
نامناسبلغتنامه دهخدانامناسب . [ م ُ س ِ ] (ص مرکب ) ناپسندیده . نامعقول . (آنندراج ). || ناشایسته . نالایق . چیزی که سزاوار نباشد و مناسبت نداشته باشد. ناموافق . بی جا. (ناظم الاطباء). ناسزاوار. نادرخور.