ناهلیدنیلغتنامه دهخداناهلیدنی . [ هَِ دَ ] (ص لیاقت ) مقابل هلیدنی ، به معنی نهادنی . رجوع به هلیدنی شود.
نوالیدنلغتنامه دهخدانوالیدن . [ ن َ دَ ] (مص ) نالیدن . زاری کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ). || جنبیدن . (برهان قاطع)(آنندراج ) (ناظم الاطباء). لرزیدن . (ناظم الاطباء).
نوالیدنواژهنامه آزاداز نواله به معنای لقمه است یعنی لقمه لقمه خوراندن به کبوتر و بیمار همان گاواژ است در فرانسه