ناهویدالغتنامه دهخداناهویدا. [ هَُ وَ / وِ ] (ص مرکب ) پنهان . مخفی . مستتر. پوشیده . نهان . غیرظاهر. ناآشکار. ناواضح . که نمایان و ظاهر و پیدا نیست .- ناهویدا شدن ؛ گم شدن . از نظر پنهان شدن : غمامه ؛ ناهویدا شدن راه . (تاج المصادر
ناهویدائیلغتنامه دهخداناهویدائی . [ هَُ وَ / وِ ] (حامص مرکب ) خفاء. اختفاء. استتار. عدم وضوح . ظاهر و آشکارا نبودن . واضح و لائح نبودن .
بافت ناویداaphanitic textureواژههای مصوب فرهنگستانبافتی در سنگهای آذرین با دانههای بسیار ریز که با چشم غیرمسلح دیده نمیشود
نهداءلغتنامه دهخدانهداء. [ ن َ ] (ع ص ، اِ) ریگ توده ٔ بلند. (منتهی الارب ). رملة مشرفه . (اقرب الموارد) (متن اللغة).
نهوذیلغتنامه دهخدانهوذی . [ ن َ ذی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به نهوذ که شهری است از ارض زاب . (از الانساب سمعانی ).
ناهویدائیلغتنامه دهخداناهویدائی . [ هَُ وَ / وِ ] (حامص مرکب ) خفاء. اختفاء. استتار. عدم وضوح . ظاهر و آشکارا نبودن . واضح و لائح نبودن .
مخفیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پنهان، خفی، مستور، مکتوم، ناآشکار، ناپیدا، نامشهود، نامرئی، ناهویدا، نهان، نهفته ۲. زیرجلی، سری ≠ آشکارا، آشکار، هویدا
تجمجملغتنامه دهخداتجمجم . [ ت َ ج َ ج ُ ] (ع مص ) سخن ناپیدا گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از قطر المحیط) (اقرب الموارد). سخن ناهویدا گفتن . (زوزنی ). || اقدام نکردن بر کاری . (اقرب الموارد).
غملغتنامه دهخداغم . [ غ َم م ](ع مص ) اندوهگین کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). غمگین گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). غمگین کردن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || (اِ) اندوه . ج ، غُموم . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). کرب و اندوه است زیرا آن شادی و حلم را
باریکلغتنامه دهخداباریک . (ص ) نازک و لطیف چون کمر و لب . بارک مخفف آنست . (آنندراج ). نازک . (ارمغان آصفی ). میرحسن دهلوی گوید : لب باریک تو زیر خط شبگون دیدم چو هلالی که شبانگاه برون می آید. (آنندراج ).هر چیز دراز و گرد و کم قطر م
ناهویدائیلغتنامه دهخداناهویدائی . [ هَُ وَ / وِ ] (حامص مرکب ) خفاء. اختفاء. استتار. عدم وضوح . ظاهر و آشکارا نبودن . واضح و لائح نبودن .