وسیلۀ کمکناوبریnavigational aid, navaidsواژههای مصوب فرهنگستانهر دستگاه یا افزاره یا نقشهای که در ناوبری به ناوبر کمک میکند
نبیnabisواژههای مصوب فرهنگستانگروهی پیشتاز، از هنرجویان مدرسۀ هنری ژولیان که به شیوۀ گوگن نقاشی میکردند و او را در حوزۀ هنر، خداوند نقاشی میپنداشتند
نیاوشلغتنامه دهخدانیاوش . [وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد. در 34هزارگزی شمال سردشت و 13هزارگزی شمال غربی جاده ٔ سردشت به مهاباد، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و <span class="hl" dir="lt
پیر برناوشلغتنامه دهخداپیر برناوش . [ رِ ب ُ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا وفلک باشد. پیر برناتن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 164).
شناوشلغتنامه دهخداشناوش . [ ش ِ وِ ] (اِمص ) شناویدن . سباحت و شنا. (ناظم الاطباء). شناوری کردن . (آنندراج ).
متناوشلغتنامه دهخدامتناوش . [ م ُ ت َ وِ ](ع ص ) آن که دست ناویده فرا گیرد چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که دست خود را دراز میکند برای گرفتن چیزی . (ناظم الاطباء). رجوع به تناوش شود.
میناوشلغتنامه دهخدامیناوش . [ وَ ] (ص مرکب ) جلاداده و صیقل شده . || شبیه به مینا کرده شده . (ناظم الاطباء). شبیه به شیشه ٔ کبود : کشیده عمود آن شتابنده روداز آن کوه میناوش آمد فرود. نظامی (اقبالنامه چ وحید ص 177</
مناوشلغتنامه دهخدامناوش . [ ] (ع ص ) منویش . بنفش . رنگ ارغوانی برکشیده بر روی آبی پررنگ . (از دزی ج 2 ص 617).