ناوک قلبیلغتنامه دهخداناوک قلبی . [ وَ ک ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آه ته دلی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). آهی که از ته قلب کشند. (ناظم الاطباء). || هجو را نیز گویند که در مقابل مدح است . (برهان قاطع) (آنندراج ). هجو مقابل مدح . (ناظم الاطباء).
ناوکلغتنامه دهخداناوک . [ وَ ] (اِ مصغر) (از: ناو + ک ، تصغیر و نسبت و شباهت ) ناوه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مصغر ناو است . (برهان قاطع). ناو خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). || نوعی از تیر باشد و آن تیری است کوچک . و بعضی گویند آلتی است چوبین و میان خالی که تیر ناوک را در میان آن گذاشته م
ناوکلغتنامه دهخداناوک . [ وَ ] (اِ مصغر) (از: ناو + ک ، تصغیر و نسبت و شباهت ) ناوه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مصغر ناو است . (برهان قاطع). ناو خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). || نوعی از تیر باشد و آن تیری است کوچک . و بعضی گویند آلتی است چوبین و میان خالی که تیر ناوک را در میان آن گذاشته م
ناوکلغتنامه دهخداناوک . [ وَ ] (اِ مصغر) (از: ناو + ک ، تصغیر و نسبت و شباهت ) ناوه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مصغر ناو است . (برهان قاطع). ناو خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). || نوعی از تیر باشد و آن تیری است کوچک . و بعضی گویند آلتی است چوبین و میان خالی که تیر ناوک را در میان آن گذاشته م