نقّارهnaker, nacara, naqqarahواژههای مصوب فرهنگستانسازی کهن و شرقی از خانوادۀ پوستصداها، معمولاً بهصورت جفت، با کوکهای متفاوت
برآوردگر ناکاراinefficient estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که واریانس آن بزرگتر از واریانس کمینۀ ممکن باشد
برآوردگر ناکاراinefficient estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که واریانس آن بزرگتر از واریانس کمینۀ ممکن باشد
حکومت فربهbig governmentواژههای مصوب فرهنگستانحکومتی فاسد و ناکارا و بیشازحد بزرگ که با تجاوز از حدود اختیاراتش، در عرصۀ سیاستگذاری عمومی و زندگی خصوصی شهروندان دخالت میکند
کمآورده [درموردانسان]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ورده [درموردانسان]، دارای کاستی، غافل، کممایه، منفی، ازکار افتاده، ضعیف، بیثمر، ناکارآ نیازمند، محتاج بیکفایت، ناموفق گمراه، منحرف، پرت ناقص بدسلیقه ◄آدم بیذوق کهتر
برآوردگر ناکاراinefficient estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که واریانس آن بزرگتر از واریانس کمینۀ ممکن باشد