ناکشتنلغتنامه دهخداناکشتن . [ ک ِ ت َ ] (مص منفی ) ناکاشتن . نکشتن . ناکاریدن . زراعت نکردن . مقابل کشتن .
ناکشتنیلغتنامه دهخداناکشتنی . [ ک ُ ت َ ] (ص لیاقت ) که نبایدش کشت . که نتوان کشتش . که به قتل رساندنش روا نیست . مقابل کشتنی . رجوع به کشتنی شود.
ناکشتنیلغتنامه دهخداناکشتنی . [ ک ُ ت َ ] (ص لیاقت ) که نبایدش کشت . که نتوان کشتش . که به قتل رساندنش روا نیست . مقابل کشتنی . رجوع به کشتنی شود.
دریغ خوردنلغتنامه دهخدادریغ خوردن . [ دِ / دَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) حسرت کردن . افسوس خوردن . آه کشیدن . غم خوردن . (ناظم الاطباء). درد خوردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسف . (دهار). تأسف . تبلد. تحسر. تحکر. تفکن . تهلیف . (م
ناکشتنیلغتنامه دهخداناکشتنی . [ ک ُ ت َ ] (ص لیاقت ) که نبایدش کشت . که نتوان کشتش . که به قتل رساندنش روا نیست . مقابل کشتنی . رجوع به کشتنی شود.