تکامل ناگهانی،فرگشت ناگهانیquantum evolutionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تکامل حاصل از تغییر بسیار سریع تکاملی در یک دودمان ژنشناختی منفرد که بهظاهر براثر تغییر ناگهانی و بنیادین در محیط گونه به وجود میآید
ناآگاهانلغتنامه دهخداناآگاهان . (ق مرکب ) غفلةً. بغتةً. ناگاه . ناگاهان .ناگه . ناگهان . || علی العمیاء. ندانسته .
plucksدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاهبرداری، کندن، چیدن، کشیدن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن، بصدا در اوردن
pluckedدیکشنری انگلیسی به فارسیپاره شده، کندن، چیدن، کشیدن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن، بصدا در اوردن
twitchingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دادن، ناگهان کشیدن، جمع شدن، بهم کشیدن، گره زدن، فشردن، پیچاندن
عزمدیکشنری عربی به فارسیشهامت , شجاعت , تصميم , دل وجرات , انقباض , کندن , چيدن , کشيدن , بصدا دراوردن , گلچين کردن , لخت کردن , ناگهان کشيدن
ناگهانلغتنامه دهخداناگهان . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، در 12 هزارگزی مشرق فریمان و 4 هزارگزی شمال جاده ٔ شوسه ٔ عمومی تربت جام به مشهد. در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و <span class="hl" dir
ناگهانلغتنامه دهخداناگهان . [ گ َ ] (ق مرکب ) ناگاه . ناگه . بغتةً. بی خبر. دفعةً. غفلةً. یکباره . غیرمترقب . نابیوسان : ای دریغا که موردزار مراناگهان بازخورد برف وغیش . کسائی .به کیخسرو از من نماند جهان به سر بر فرودآیمش ناگهان
ناگهانفرهنگ فارسی عمید۱. غفلتاً؛ بیخبر.۲. بیوقت؛ سرزده؛ ناگاه.⟨ ازناگهان: [قدیمی] ناگاه؛ ناگهان؛ غفلتاً: ◻︎ برآساید از ما زمانی جهان / نباید که مرگ آید ازنا گهان (فردوسی: ۲/۲۵۴).
ناگهاندیکشنری فارسی به انگلیسیabrupt, flash, flat, overnight, short, shortly, suddenly, swift, unannounced
ناگهانلغتنامه دهخداناگهان . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، در 12 هزارگزی مشرق فریمان و 4 هزارگزی شمال جاده ٔ شوسه ٔ عمومی تربت جام به مشهد. در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و <span class="hl" dir
ناگهانلغتنامه دهخداناگهان . [ گ َ ] (ق مرکب ) ناگاه . ناگه . بغتةً. بی خبر. دفعةً. غفلةً. یکباره . غیرمترقب . نابیوسان : ای دریغا که موردزار مراناگهان بازخورد برف وغیش . کسائی .به کیخسرو از من نماند جهان به سر بر فرودآیمش ناگهان
از ناگهانلغتنامه دهخدااز ناگهان . [ اَ گ َ ] (ق مرکب ) غفلةً. ناگاه . از ناگه : برآساید از ما زمانی جهان نباید که مرگ آید از ناگهان .فردوسی .
ناگهانفرهنگ فارسی عمید۱. غفلتاً؛ بیخبر.۲. بیوقت؛ سرزده؛ ناگاه.⟨ ازناگهان: [قدیمی] ناگاه؛ ناگهان؛ غفلتاً: ◻︎ برآساید از ما زمانی جهان / نباید که مرگ آید ازنا گهان (فردوسی: ۲/۲۵۴).