نتانةلغتنامه دهخدانتانة. [ ن َ ن َ ] (ع مص ) بدبوی گشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد). ناخوشبوی شدن . نتونة. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). گَنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
نتانةلغتنامه دهخدانتانة. [ ن َ ن َ ] (ع مص ) بدبوی گشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد). ناخوشبوی شدن . نتونة. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). گَنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
گندیدنلغتنامه دهخداگندیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص ) بوی بد دادن چیزی . (آنندراج ). بدبو شدن . متعفن شدن . (ناظم الاطباء). بو گرفتن . گنده شدن . نَتْن . نُتونة. نَتانت . اِنتان : هیکلی که صخر جنی از طلعت او برمیدی و عین القطر از بغلش بگندیدی . (گلستان ).- <span class="hl"