خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نثره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نثره
/nasre/
معنی
منزل هشتم از منازل قمر مشتمل بر دو ستاره از برج سرطان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نثره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نثرَة] (نجوم) [قدیمی] nasre منزل هشتم از منازل قمر مشتمل بر دو ستاره از برج سرطان.
-
نثره
لغتنامه دهخدا
نثره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِخ )نثرة. رجوع به نثرة شود : و نثر او از نثره ٔ آسمان حکایت کردی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 255).
-
نثره
فرهنگ فارسی معین
(نَ رِ) [ ع . نثرة ] (اِ.) نام دو ستارة آلفا و اِتا از صورت فلکی خرچنگ و منزل هشتم از منازل ماه .
-
واژههای مشابه
-
نثرة
لغتنامه دهخدا
نثرة. [ ن َ رَ ] (اِخ ) نام دو ستاره ٔ نزدیک یکدیگر از منازل ماه ، ومیان آنها فرق یک وجب و در آن اندکی سپیدی مانان به ابرپاره ، و آن بینی اسد است . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ابوریحان بیرونی در شرح منازل قمر آرد: و نام هشتم منزل نثره ، ای بینی شیر...
-
نثرة
لغتنامه دهخدا
نثرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) بن بینی ، یا اندرون بینی و آنچه متصل آن باشد، یا گشادگی میان دو بروت مردم و شیر، محاذی وتره ٔبینی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بینی شیر، و جای خلمش . (از التفهیم ). فرجه ٔ میان شاربین ، و بر طرف انف [ = پره ٔ بینی ] نیز اطل...
-
واژههای همآوا
-
نَصَرَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
او را ياري کرد
-
نَصْرِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
ياري او
-
جستوجو در متن
-
طرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طرفَة] ‹طرف› (نجوم) [قدیمی] tarfe منزل نهم از منازل قمر پس از نثره: ◻︎ نثره به نثار گوهرافشان / طرفه ز طرف دگر زرافشان (نظامی۳: ۴۶۱).
-
لهاة
لغتنامه دهخدا
لهاة. [ ل ِ ] (اِخ ) نثره . منزلی از منازل قمر.
-
جوزا
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دو پیکر، نام یکی از صورت های فلکی جنوب شرقی .2 - نام سومین برج از منطقة البروج که خورشید در حرکت ظاهری خود در خردادماه در این صورت فلکی دیده می شود. 3 - نام هشتمین منزلِ ماه که عرب آن را نثره گوید.
-
طرفة
لغتنامه دهخدا
طرفة. [ طَ ف َ ] (اِخ ) ستاره ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دو کوکب خرد است ، یکی از صورت اسد است و ماه برابر آن رسد و جنوبی او را بپوشاند و عرب گویند که این طرف اسد است که ایشان را از کواکب پنجگانه ٔ اسد خوانند و آن منزل نهم است از منازل قمر و...
-
گوهرافشان
لغتنامه دهخدا
گوهرافشان . [ گ َ / گُو هََ اَ ](نف مرکب ) نثارکننده ٔ گوهر. گوهر پخش انداز. گوهرافشاننده . جواهر نثارکننده . (از بهار عجم ) : نثره به نثارگوهرافشان طرفه طرفی دگر زرافشان . نظامی . || کنایه از فصیح و بلیغ : بدان لفظ بلند گوهرافشان که جان عالم است و ع...