نخستینلغتنامه دهخدانخستین . [ ن ُ خ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان هنزا در بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
نخستینلغتنامه دهخدانخستین . [ ن ُ خ ُ / ن َ خ ُ ] (ص نسبی ) اولین . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). اول . پیشین . (فرهنگ نظام ). نخست . اول . (آنندراج ). مقابل پسین . اولی ̍. اولیه . اولی : آن روز نخستین که ملک جامه ش پوشیدبر کنگره
آمادایواژهنامه آزاداز شهرهای کهن ایران است و نخستین بار به نام اَمَدانه یا آمادی در کتیبهٔ تیگلت پیلسر یکم، پادشاه آشور (۱۱۰۰ پیش از میلاد) آمده است. این شهر پایتخت پادشاهان ماد بوده و در دوران های هخامنشی و اشکانی، پایتخت تابستانی آنان بوده است. نام نخستن قبیلهٔ ایرانی بود که پس از هزیمت ماننا، در برابر آشوریان پاید