نخلیلغتنامه دهخدانخلی . [ ن َ ] (ص نسبی ) چون نخل . به شکل نخل . مانند نخل .- بواسیر نخلی ؛ آن بود که شاخها و بیخهای بسیار دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
نخلیلغتنامه دهخدانخلی . [ ن َ ] (ص ، اِ) در تداول ، نخری . بچه ٔ اول زنی . (یادداشت مؤلف ).- شکم نخلی .
شکم نخلیلغتنامه دهخداشکم نخلی . [ ش ِ ک َ ن َ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ نخستین مادری . بچه ٔ اول که زن آرد. بزرگترین فرزندان مادری . مقابل ته تغاری . (یادداشت مؤلف ).
نخلیلغتنامه دهخدانخلی . [ ن َ ] (ص نسبی ) چون نخل . به شکل نخل . مانند نخل .- بواسیر نخلی ؛ آن بود که شاخها و بیخهای بسیار دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
نخلیلغتنامه دهخدانخلی . [ ن َ ] (ص ، اِ) در تداول ، نخری . بچه ٔ اول زنی . (یادداشت مؤلف ).- شکم نخلی .
شکم نخلیلغتنامه دهخداشکم نخلی . [ ش ِ ک َ ن َ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ نخستین مادری . بچه ٔ اول که زن آرد. بزرگترین فرزندان مادری . مقابل ته تغاری . (یادداشت مؤلف ).
علی نخلیلغتنامه دهخداعلی نخلی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن علی جلاد راکبی نخلی حنفی . رجوع به علی جلاد شود.
منخلیلغتنامه دهخدامنخلی . [ م ُ خ ُ / م ُ خ َ لی ی ] (ع ص نسبی ) آردبیزفروش .(مهذب الاسماء). منسوب به منخل . رجوع به منخل شود.
نخلیلغتنامه دهخدانخلی . [ ن َ ] (ص نسبی ) چون نخل . به شکل نخل . مانند نخل .- بواسیر نخلی ؛ آن بود که شاخها و بیخهای بسیار دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
نخلیلغتنامه دهخدانخلی . [ ن َ ] (ص ، اِ) در تداول ، نخری . بچه ٔ اول زنی . (یادداشت مؤلف ).- شکم نخلی .