ینخوبیةلغتنامه دهخداینخوبیة. [ ی َ بی ی َ ] (ع ص ) زن ترسوی عقل از دست داده .و اصل معنی در این ماده نزع و بقیه ٔ معانی متفرع ازآن است . (از اقرب الموارد). و رجوع به ینخوب شود.
ناخوبیلغتنامه دهخداناخوبی . (حامص مرکب ) بدی . ناخوشی . (ناظم الاطباء). زشتی . تباهی . خوب نبودن . مقابل خوبی . رجوع به خوبی شود : به بخت تو آرام گیرد جهان شود جنگ و ناخوبی اندرنهان . فردوسی .زمانه به شمشیر او راست گشت غم و رنج و
شنخوبةلغتنامه دهخداشنخوبة. [ ش ُ ب َ ] (ع اِ) شنخوب . سر کوه . ج ، شناخیب . (از منتهی الارب ). رجوع به شنخوب شود.