پنداشتیلغتنامه دهخداپنداشتی . [ پ ِ ] (حامص ، اِ) عقیده . خیال . پنداشت . رای . || گمان باطل : من از تخمه ٔ ایرج پاکزاد [ گشتاسب ]وی از تخمه ٔ تور جادونژادچگونه بود در میان آشتی ولیکن مرا بود پنداشتی . دقیقی .و با قوت و شوکت خ
توبیخ کردنلغتنامه دهخداتوبیخ کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) ملامت نمودن و ترسانیدن و نکوهیدن . (ناظم الاطباء). سرزنش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : زجر و توبیخی که در حق کودکان دیگر کردی در حق وی روا نداشتی .(گلستان ). رجوع به توبیخ و
دواییلغتنامه دهخدادوایی . [ دَ ] (اِخ ) سبزواری . از شعرای قرن دهم هجری قمری و از اهالی سبزوار و شخصی افتاده و خلیق است . این بیت از اوست :مرغ دلم که از همه خوبان رمیده بودصید تو گشته بود نگاهش نداشتی .(از مجمع الخواص ص 295) (فرهن
ستانیدنلغتنامه دهخداستانیدن . [ س ِ / س َ دَ ] (مص ) گرفتن . (آنندراج ). ستدن : و هیچ مهتر سخن نگفتی و گفتی تو رشوت ستانیده ای و هیچکس را بر هیچ کار ایمن نداشتی . (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). و مردمان را خواسته ها ستانیدند و چهارپایان برا
پنداشتیلغتنامه دهخداپنداشتی . [ پ ِ ] (حامص ، اِ) عقیده . خیال . پنداشت . رای . || گمان باطل : من از تخمه ٔ ایرج پاکزاد [ گشتاسب ]وی از تخمه ٔ تور جادونژادچگونه بود در میان آشتی ولیکن مرا بود پنداشتی . دقیقی .و با قوت و شوکت خ